محل تبلیغات شما



از دعای ابراهیم (ع) - در آیت 35 سوره ابراهیم وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَام، به یاد آورید! زمانی را که ابراهیم گفت: پروردگارا ! امنیت را در این شهر (مکه‌) مستقر نما ! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار!

و در آیت 126 سوره بقره وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ، و به یاد آورید! هنگامی را که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا ! امنیت را در این شهر (مکه‌) مستقر نما ! و اهل آن را (آنهای را که به خدا و روز رستاخیز، ایمان آورده‌اند) از ثمرات (گوناگون) روزی ده !

استنباط می شود که امنیت پر ارزش ترین داشته بشریت و نیاز اولیه جامعه انسانی است. ما مردم افغانستان در چهار دهه اخیر چه زجر جسمی و روانی را نیست که تجربه نکرده باشم و اگر چه در امر بی امنیتی افغانستان همه مردم به ویژه رهبران و قمندانان مربوطه شان نقش اعظمی ایفا کرده اند.

از بس که زجر کشی مردم این کشور تکرار می گردد، به مثابه یک امر طبعی حتی تبدیل شده و این امر از دوره حکومت های کمونستی شروع شده و تا کنون ادامه دارد و حکومت های کمونستی بیشتری از کسانی را که از ولایات به مرکز می آمدند، ضمن این که مورد بازپرس، ضرب و شتم  قرار می گرفت، محکوم به زندان و مرگ، می کردند. در حالی که هیچگونه بافتی بین محکوم و جبه های مجاهدین موجود نبود و حتی گنگی را می شناسم که در شهر کابل به جرم این که از اطراف به شهر آمده بود مورد بازپرس قرار گرفته و حتی به جرم این که چرا گپ نمی زند شارت برقش داده بودند. بلی، این واقعیت های جامعه ما است، هیچ کسی را ممکن نیست مستثنی قراردهیم؛ زیرا که هرکسی به نحوی در درد آفرینی در این کشور نقش داشته است (رهبر با سوق دهی، ملا با فتوی، مردم عادی با بازو دهی و حتی کشور های همسایه و قدرت های منطقوی و جهانی با کمک های مالی و جانی) در امر زدایش امنیت افغانستان نقش خود را بازی کرده اند.

در این بازی جز مردم افغانستان کسی دیگر بازنده میدان نبوده است؛ زیرا کشورهای همسایه از یک طرف با پذیرش مهاجرین افغان از کمک های بشر دوستانه کشورها بنام مهاجرین سود برده و از سوی دیگر این کشورها به شمول قدرت های منطقوی از تمام داشته های این کشور (معادن سنگ های قیمتی، قاچاق آثار عتیقه، سرازیر شدن آب و دریاهای افغانستان به کشور شان و حتی تولیدات کشور ما به نام کشور شان چون تولید قالین و این که کشور ما همیشه به عنوان بازار برای تولیدات آنها باشد و صدور مواد مخدر) سود اعظمی بردند و در این صورت که منافع شان در نا امنی کشور ما تا این حد تأمین گردد، حق خود میدانند که از هر فرصتی استفاده کرده و در ایجاد نا امنی برای کشور ما نقش بیشتر بازی کنند.


دین اسلام، حکمت موجودیت طائفه های مختلف در جامعه انسانی را بیان کرده است. الله میفرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (حجرات 13) ای مردم ! شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌، تیره و قبیله، قبیله‌ قرار دادیم برای این که یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز در برابر هم نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست! خداوند دانا و آگاه است. این در حالیست که ادعا می شود که مردم افغانستان 99% مسلمان اند. ولی یون افغانستان بخاطر تأمین نفع خود و خانواده شان، بدون در نظر داشت حکم آیت متذکره مردم و تیره های مختلف موجود در این کشور را علیه یکدیگر تحریک کرده و به انتقام جوئی های گوناگون وادار می سازند.

قدامت موضوع تنشهای قومی و شدت آن به زمان ایجاد حزب خلق و اواخر حکومت شاهی ظاهرخان می­رسد، و با به قدرت رسیدن کمونست ها بیشتر اوج گرفت و حتی تا کنونی زبانه می­زند. این در حالیست که احزاب قوم محور (افغان ملت و حزب ستم) با تغییر نام در پی تطبیق برنامه­های شوم خود برآمده و می­خواهند بین اقوام باهم برادر در این کشور تفکیک های چشم گیری را ایجاد نمایند.

بیشتر از رهبران گروه ها از زمان شوری تا کنون در این کشور با اوج دادن مسائل قومی و زبانی به تأمین منافع خویش و خانواده هایشان از طریق جاه افتیدن در مقام و پست های کلیدی به نمایندگی از قوم مربوطه پرداخته و زندگی خوش مردم مسلمان و برادر افغانستان را با گسترش دهی اختلافات بین اقوام ربوده اند. در حالی که مردم افغانستان ضمن باور و اعتقاد  به اسلام چنان در همزیستی و خویشاوندی با هم گره خورده اند که نیم قرن تلاش بیرونی و عمال و اجنتان داخلی قدرت های شرقی و غربی تا کنون نتوانسته است بین مردم این کشور فاصله مطلوب آنها را ایجاد نماید.  

مسایل قومی و زبانی در جهان چنان پیش پا افتیده است که اعتنای بر آن از حیثیت انسانی یک انسان می کاهد و دون نگری انسان را به رویش می کشاند. باید تذکر دهم که پیشتر از همه کشورهای جهان مسئله قومی در امریکا بین سیاه پوستان و سفید پوستان و جود داشت که تقریب بیشتر از دو قرن ادامه داشت که مفید تمام نشد و با مبارزه نفس گیر سیاه پوستان این موضوع به یک مفهوم تاریخی تبدیلی گردید. حتی در اوایل قرن دو هزار و یک (2001) میلادی سیاه پوستی (بارک حسین اوباما) دو دوره به ریاست جمهوری امریکا میرسد. اما در افغانستان اسلامی و امروزی که جهان به یک ده کده تبدیل شده است، مردمش از فرط بی پروائی رهبرانش به مسائل قومی دست و پنجه نرم می کنند.

رهبران به نام این کشور چنان سر کلمات، مردم را به ستیز آوردند که در بکار بردن کلمه دانشگاه و پوهنتون سال ها در مراکز علمی و دستگاه های دولتی (حکومت، شورای ملی و محکمه) نتوانستند به پذیرش یکدیگر کنار بیایند. و کاربرد هر زبان را به مفاهیم کاربردی خودش مجاز بخوانند. انسان به حال همه ( کدرها مراکز علمی و دستگاه های دولتی، حکومت، شورای ملی و محکمه) که ظاهراً نخبه گان و رهبران این کشور اند، تأسف کند.


انحطاط حیثیت دینی 

مردم عادی بیشتر از کشورهای اسلامی به ویژه مردم افغانستان از باورمندی شان به دین در مقابل هجوم­ های بیگانه قربانی­ های بی­شمار داده اند که تاریخ استادگی مردم افغانستان سه مرتبه در مقابل انگلیس، ده سال در مقابل اتحاد شوری سابق و به تعقیب آن تاکنون در مقابل تروریزم بین المللی، همه وانمود می­ کند که مردم این کشور برای حفظ ارزش­ های دینی و میهنی از هیچ جان نثاری دریع نمی­ ورزند.

اما چیزی­ که روح و جسم انسان مسلمان را در جهاد و مقاومت­ مردم مسلمان افغانستان درد میدهد، خوش باوری اکثریت مطلق شان به پیشروان و مقداهان استفاده جو است که از باورمندی و اعتماد آن­ها استفاده بیجا می­ نمایند. مثلا باشعار دین از احساسات مردم استفاده کرده و جوقه، جوقه مردم و فرزندان شان را به معرض ­های گوناگون خطر از زمان جهاد گرفته تا مقاومت و الی اکنون، سوق داده اند. این در حالیست که خانواده ­ها به ویژه پسران و دختران سر دسته­ های تمام احزاب و گروهای افغانستانی در بیرون از کشور مصروف فراگیری تعلیم و تحصیل خود بوده و می­باشند.

از طرف دیگر، احزاب و دست­ های دین شعار، تحت نام مقدس دین در مقاطع مختلف از هر فرصت استفاده کرده و گروه­ها و افراد مربوط به احزاب دیگر افغانستانی را کشتند، شکنجه کردند و دارائی اش را عصب کرده و متواری از خانه و کاشانه شان ساختند. در شرایط فعلی، طالبان و داعش و گروهای ترورستی دیگر تحت شعار دین چه مصیبت نیست که بر مردم نمی­بارانند.

تمام کشورهای غربی و شرقی بی­ دین و اسلام ستیز با استدلال به همین موارد و انواع از خیانت­ های دیگر در کشورهای اسلامی، به جای این­که ما مسلمانان را به بی­ عملی ما مورد انتقاد قرار دهند، این نقیصه ما را به اسلام نسبت داده و در تمام رسانه ­ها و وسایل جمعی علیه دین اسلام تبلیغ­ های منفی را به راه انداخته و اسلام ستیزی را می­ افزایند. حتی این تبلیغ آنان بجای رسیده که عده از مسلمانان کم مطالعه نیز به این تبلیغ آنان باورمند شده و همه عقب­گرد و پس مانی مسلمانان و جوامع اسلامی را در عرصه ­های مختلف به اسلام و دینداری نسبت دهند.

این در حالیست که با طلوع خورشید اسلام پیشرفت در اسلام دیده می­شد و حتی تا صده­های هفتم و هشتم هجری اختراعات، چون (اختراع ساعت، طرح مسائل طبی و ترکیب ادویه، اختراع آتش انداز و مسائل دیگر) مربوط به مسلمانان می­شود. با سهولت طلبی، مستعمره شدن و ناکارائی رهبران شهوت پرست و دنیا پرست کشورهای اسلامی این شیرازه جوامع اسلامی رو به رکود رفت و حتی مسلمانان امروز از داشته ­های سابقه خود هم آگاهی لازم ندارند.

انحطاط حیثیت مذهبی

بدون شک علمای دو مذهب مروج اهل تسنن و اهل تشیع در افغانستان با تعابیر و تفاسیر ویژه مذهب و حتی شخصی خود شان، به توجیه جنگ ­های فرقه­ای، حملات گروهی، انتحار و انفجار در این کشور پرداختند و هر یک نزد عامه­ی مردم چیز فهم باعث زدایش اعتبار خود چه؛ بلکه باعث سلب اعتبار مذهب خود با سهل انگاری در امر امنیت و رفاه عامه نظر به نصوص اسلامی و پذیرفته شده گردیده اند. این امر در واقع انحطاط و عقب­ گرد است؛ زیرا که با طلوع خورشید اسلام، نه تنها جنگ ­های قبیلوی از بین مردم زدوده می­شد؛ بلکه امر زدایش جنگ­ های قبیلوی باعث مسلمان شدن اقوام نامسلمان (چون قبیله­ های اوس و خزرج) می­ گردید.

از طرف دیگر، این امر نه تنها باعث لطمه به جایگاه توجیه گران (مفتی­ های حزبی و گروهی) وارد کرده؛ بلکه بیستر و وجاهت همه علما را نزد آنانی­که اهل مطالعه اند و قوت هضم تحلیل شان نسبت به مسائل وت ­های جاری در کشور، منطقه و جهان کم است، بی­اعتبار و کم رنگ ساخته است.

توجیه اعمال رهبرانی­ که از جایگاه و بیسترهای استخباراتی منطقه، باعث جنگ­ های گروهی بین مجاهدین، تخریب آبادی­ های کشور، انفجار، انتحار، ترور و قتل گردیده اند، نه تنها امر مذموم؛ بلکه نشانگر وابستگی توجیه­ گران حلقات حاکم استخباراتی بر رهبر و گروه­ های مربوطه می ­باشد. چرا که دست اندازی استخبارات منطقه در تشکیل حکومت و نظامداری دو دهه پسین کشور ما، برای حفظ رهبران و سر دسته ­های گروها و توجیه­ گران دینی اعمال شان در قدرت و ساختارهای دولتی، وانمود می­کند متیقیناً همه در حلقات استخباراتی عضویت داشته اند که نفع شان از آن طریق حفظ و تأمین می­گردد. 

ادامه دارد.


شکست اعتبار و اعتماد

اصلاً ایجاد احزاب و گروه ­های متعدد در کشور به منظور جهاد و حتی ایجاد گروه­ ها در بین هر یک از دو مذاهب شیعه و سنی به مفهوم تفرقه بینداز و حکومت کن » مقوله مشهوری که به فلیپ دوم پدر اسکندر مقدونی نسبت داده می­ شود، می­ماند. این مقوله در حکومت ناپلیون چون یک اصل و ستراتیژی حکومت داری بود که در حکومت­ های انگلستان، امریکا و اسرائیل به عنوان ستراتیژی پذیرفته و پوشیده برای مهار قدرت­ های دیگر و استعمار هرچه بیتشتر شان بر کشورهای جهان سوم، در دنیای امروز به کار برده می­شود.

ایده ایجاد احزاب متعدد توسط کشورهای ایران و پاکستان در دیار مهاجرت طرح و به حدی تقویه گردید که حتی در دوران جهاد هم این نقیصه باعث درد سر برای مجاهدان واقعی و جبه­ هات مجاهدین گردیده بود. البته جبه گیری­های استخباراتی و نیت توسعه طلبی در قیمومیت حکومتی دو کشور یاد شده بدون شک باعث امر ایجاد گروه ­های مجاهدان گردید که بیشترین صدمه امروزی را برما تحمیل کرد.

از طرف دیگر، خود خواهی، دنیا طلبی، وابستگی و اجنتی رهبران کشور به انحای مختلف سبب دیگری بود که باعث گرمش هرچه بیشتر جنگ بین گروه­ های مجاهدان در دوره جهاد و در زمان حکومت مجاهدین و حتی تا کنون گردید. این در حالیست که مردم بین خود هیچ مشکلی نداشتند و هرچه بین مردم برای دامن زدن اختلافات تبلیغ می­شد و حتی در دو دهه اخیر وجود داشته، در نهایت الامر به سران جهادی، ت مدارن مطرح و قدرتمندان میرسید که بدون شک نفع خود و باداران استخباراتی خود را در آن می­ بینند.

بلی، این تلاش­ های استخباراتی توانسته در حد زیاد به اعتبار و اعتماد مردم در کشور ما علیه یکدیگر لطمه وارد کند. حتی دسته دوم کاندیدان در ستاد­های انتخابات­ های ریاست جمهوری، و دست­ه های اولی وحتی خود کاندیدان ولسی جرگه و شوراهای ولایتی به صراحت در پی کسب آرای مردم بدون پرده از مسائل قومی، زبانی، سمتی و حزبی را مطرح کرده اند که از دید اخلاقی و اسلامی شایسه یک جامعه اسلامی نمی­ باشد.

به یقین که دامن زدن این نوع مسائل به شیرازه اعتبار و اعتماد بین مردم ما لطمه وارد کرده و و اطمنان به فردای بهتر را حتی در محلات و قصبات، چون جنگ در سال­ های اخیر و در زمامه داری محمد اشرف غنی رئیس جمهور بین دو قوم در عزنی و وردک زیانمند ساخته است.

سبب سومی که باعث شکست اعتبار و اعتماد مردم شود که همانا عدم درک و سواد است که باعث گردیده است تا مردم ما را گوسفند وار به کشتارگاه­ ها به رهبری بعضی از استخبارات منطقه و جهان، توسط رهبران و سردسته­ های مردمی، سوق دهند. در حقیقت عمال یاد شده توانسته تا حد زیادی و حتی 80% در این امر موفق شده و مردم را به جان هم انداختند تا ماهی گیری لازم را نمایند.

رهبران کشور ما از مردم افغانستان تا حدی کار گرفته اند که در طول چهل سال از آغاز جهاد تا کنون جز از چند تن، چون (مولوی نصرالله منصور، استاد عبدالعلی مزاری، احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور، استاد برهان الدین ربانی شهید صلح، حاجی عبدالحق و تعداد اندک دیگری) در راستای اهداف خود قربانی جانی داده اند و هیچ رهبری دیگر حتی وزرای حکومت­ های اخیر به تعلیم و تربیه اولاد خود در کشور راضی نبوده و خانواده­ های شان را در بیرون از کشور جاگزین کرده اند. چه جای که آماده قربانی در این کشور باشند، این در حالیست که چهل سال جنگ از هیچ خانواده در این کشور نیست که چند تن و یا حد اقل یک تن قربانی، نگرفته باشد.

ادامه دارد . .


شکست مرزها

مقدمه

در این رساله بیشتر توجه به شکست مرزهای شده، که باعث رنجش و یا ایجاد فاصله بین اقشار مختلف این کشور گردیده است. هدف بیان واقعیت مسلمی است که بر مردم ما چه به فرمایش قدرت ­های بیرونی و چه برای تأمین منافع زود گذر خود اشخاص و دسته ­های ی و اجتماعی به راه افتیده است.

سنت الهی بر این است که برای ویرانی و تخریب یک چیز و یا جامعه با کمترین نیرو، بیشترین دست آورد تخریبی خواهید داشت، مثلا: جنگ در یک ولایت باعث می­ گردد تا همه چیز برهم بخورد و برای بازگشت دوباره به حالت عادی قبل از جنگ، تنها برای ترمیم شکست و ریخت روان­های آسیب دیده چندین برابر بیشتر از هزینه جنگی که باعث تخریب همه ساختارها در آن ولایت گردیده است، نیاز به هزینه و سرمایه گذاری، می­ باشد.

در این نوشته کوشش خواهد شد تا موضوعات را با ایمانداری و واقع بینانه و بدون اندک ترین طرف­داری از شخصی و گروهی به نگارش گرفته شود که بیانگر دردهای از جامعه به منظور آگاهی هر چه بیشتر مردم افغانستان، باشد.

گرچه ممکن است، بیان یکی از موضوعات مندرج این رساله چون نمونه همه موضوعات اکتفا گردد؛ ولی برای توضیح و تکرار احسن همه موضاعات بحث خواهد شد تا از یک طرف حس بد بینی خواننده، نسبت به شکست های مختلف و تحمیلی در این دیار به جوش آید و از سوی دیگر، به منظور آگاهی خوانندگانی که فکرشان به همه ابعاد شکست مرزها نمی­رسد، مفاهیم مندرج این رساله به بیان گرفته می­شود.

موضوعات مندرج این رساله به شکل تحلیلی نگاشته خواهد شد، ولی در بعضی از موارد اگر آثاری بدست رس نویسنده قرار گیرید من حیث منبع ازش استفاده خواهد کرد.

 

شکست مرز عقیده و باورمندی

اسلام یک دین کامل است که اگر در زندگی افراد و یک جامعه انسانی آن را پیاده نمائیم، هیچ مشکل در زندگی شان حس نخواهد شد؛ زیرا اسلام از احراق خون ناحق چه مسلمان و چه ذمی و کافر باشد، اهل خود را منع کرده است. و اسلام حتی در جهاد، نه تنها به حفظ افراد و جامعه انسانی (پیر مردان، ن، اطفال و .) توجه اعظمی داشته که برحفظ حیوان ها، اشجار و همه موجودات دیگر، تأکید می­ نماید.

اسلام ریختن خون اهل قبله را حرام خوانده - چنان پیامبر (ص) فرموده است: من صلی صلاتنا و استقبل قبلتنا و اکل ذبیحتنا فذالک المسلم الذی له ذمة الله و ذمة رسله فلا تخفروا الله فی ذمته (بخاری) کسی رو به قبله ما کرده و نماز خواند و از مذبوحه ما خورد و آن مسلمان است؛ کسی است که الله و رسولش تضمین سلامت آن را کرده اند و پیمان الله را نسبت به او نشکنید. - و این موضوع در حالیست که احزاب و گروهای مسلح تحت نام شعار تنظیم و مذهب در کشور ما از هیچ گونه جنایت علیه یکدیگر با فتواهای علمای که در جبه هات مربوطه بوده، دریغ نکرده اند. این موضوع نه تنها منحصر به فی­مابین مذهب اهل تشیع و تسنن نبوده؛ بلکه هریک از اهل مذاهب بین خود نیز از هیچ نوع و تخطی بر یکدیگر، ابا نورزیده اند.

بلی، این مذاهب در اصول دین متفاوت از همدیگر نیستند؛ زیرا همه مذاهب مروج در این کشور (اعتقاد، به توحید، رسالت و معاد) دارند. و اصول اساسی دین از نظر مذاهب اسلامی همانا اعتقاد به توحید، رسالت و معاد، می ­باشد. و گزینه که بین اهل تسنن و تشیع تفاوت می­آرد، اعتقاد به اصل امامت و عدالت است (اگر کسی اعتقاد به امامت و عدالت ندارد، شیعه نیست؛ ولی، مسلمان بودنش منتفی نمی­ گردد.)

اعتقاد به اصول دین مشعر این است که انسان مؤمن به اوامر الهی و رسولش عمل و از نواهی و محرامات وارد شده در آیات و احادیث اجتناب می ­ورزد و به روز بازپرس از عمل خود ایمان دارد، که هر حرف و عمل دنیایی ما مورد بازپرس قرار می­ گیرد و از آن حساب ده در روز آخرت می­ باشیم.

جنگ احزاب در افغانستان چنان گرم می­ گردید که افراد و نیروهای مسلح احزاب فضیلت جنگ علیه یکدیگر را با فتوای علمای درباری احزاب به جنگ علیه شوروی ترجیح می دادند. بلی، این عمل و جنگ میان تنظیم ها باعث گردید که مرز عقیده و باورمندی اسلامی را بدرند و با بی­اعتنائی بر رعایت و حفظ عقیده اسلامی و دساتیر الهی و تأمین نفع فردی، حزبی و تنظیمی از یک دیگر، انتقام می­ جویند. این در حالیست که الله فرموده است: وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا (النساء 93) و هر کس، فرد مؤمن را عمداً به قتل رساند، جزایش دوزخ است؛ جاودان در آن می‌ماند؛ و خداوند بر او غضب می‌ کند؛ و او را لعنت کرده از رحمتش دور می‌ سازد؛ و الله عذاب بزرگ برای او آماده ساخته است.

پیامبر اسلام (ص) میفرماید: کل المسلم علی المسلم حرام دمه و ماله و عرضه (مسلم) هر مسلمان بر مسلمان دیگر، ریختن خون، خوردن مال و آبرو ریزی مسلمان، حرام است. در حالی که در افغانستان جهاد به منظور اعلای کلمة الله و تحکیم دساتیر الهی و ارشادات رسول الله آغاز گردید و متأسفانه بیشترین پیامدش در بسا موارد در زمان جهاد و پس از آن، مع برآمد و حتی باعث بد بختی بیشتر مردم گردید که تا کنون به پیامد منفی آن دست و پنجه نرم میکنند. البته تکرار باید کرد که این پیمودن خلاف جهت دساتیر الهی و ارشادات نبی کریم از تفسیر و تعبیر­های منفی بعضی از علمای درباری احزاب و گروهای جنگی سرچشمه گرفته است که حتی صدای طبل شان حال هم در جمع مخالفین بیرون از نظام و در جمع موافقین در داخل قیمومیت نظام و حتی در ساختار نظام هم به نحوی وجود دارد و شنیده میشود.

ادمه دارد.

 


ثقافت اسلامی:
در خطاب به کور دلان و کوتا اندیشان,
خیلی نمک حرام اید, چون دسته تبر تبهکار بر ریشه من, در دامن ظاهراً پرورش یافتید !
و حال با کوتا فکری وکور اندیشی خودتان من را هیولای ضد انسانیت به جهانیان تعریف میکنید.
خایترین های جامعه بشریت به قول هتلر شما اید, چون وی میگوید: خاین ترین انسان ها نزد من کسانی اند که منی بیگانه را در تصرف نمایی کشور (مادر وطن) شان یاری کردند. در حالیکه دین حتی حق بیشتر از مادر وطن چه که از مادر نسبی دارد !!
ثقافت بر گرفته از قرآن و احادیث می باشد و دهن کجی در آن مورد به مثابه دهن کجی بر قرآن واحادیث می ماند. و قرآن کریم این نوع از دهن کجان میفرماید: أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ ۖ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ ۖ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ ۚ أُولَٰئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا
آنها (به هر نوع کمک مالی و غیره) بر شما مؤمنان بخل می‌ورزند و هر گاه جنگ و خطری پیش آید آنها را چنان بینی که از شدت ترس با چشمی که از بیم دوران می‌زند به تو نگاه می‌کنند مانند کسی که از سختی مرگ حال بیهوشی به او دست دهد، و باز وقتی که جنگ و خطر بر طرف شد (و فتح و غنیمتی به دست آمد) سخت با زبان تند و گفتار خشن با کمال حرص و بخل شما را بیازارند (و مطالبه غنیمت کنند) اینان هیچ ایمان نیاورده‌اند، خدا هم اعمالشان را (چون همه ریاست) محو و نابود می‌گرداند و این بر خدا آسان است.
و اگر بالفرض این دهن کجان بر ثقافت اسلامی به آیت متذکره قناعت ندارند, و منافقت و آله دست بودن و پیشبرد پروژه های استحماری و تحمیقی توسط خود شان را نمی پذیرند,
به قول امام شافعی (رح) از مفاهیم قرآنی به علت کوتاهی فکری خود شان بهره درست نبرده اند. زیرا که مضمون ثقافت به همین منوال در مصر حسن البنا, سیدقطب و قرضاوی, در پاکستان مودودی, مفتی عثمانی, در فلسطین شیخ یاسین, شیخ عزام شهید, در ترکیه نجم الدین اربکان و در افغانستان سیدجمال الدین افغانی و استاد ربانی و ده ها عالم پرفیض در گوشه و اکناف جهان پروریده است.
ولی شما دهن کجان و تکفیریان (با بی چشمی به افراط و تفریط ویژه خودتان) چون دو شقه ی قیچی به قطعه نمایی از بر و برج آموزه های دینی و آبیاری ریشه های لادینی و بالاتر از همه تحت نام دانشمندان اسلامی به این کار دست یازیده اید, تاسف به حال تان.
نظر به فرموده الله: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
بى‏ ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود.
در مسیر شما روان شدید جز زیان و خرابی آخرت خود سودی نخواهید برد. 


صلح یک اصل اسلامی است.

 

امنیت بدون صلح ممکن نیست. نیاز اولی انسانی از دعای ابراهیم (ع) معلوم مشود که امنیت است. وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ (آیت 126 بقره) و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم (ع) عرض کرد: پروردگارا! این سرزمین را شهر امنی قرار ده! و اهل آن را آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده‌اند. از ثمرات (گوناگون)، روزی ده!» تجربه در افغانستان نشان میدهد که تشکیل ائتلاف ها مقطعی و برمبنای منافع کوتا مدت وحتی فردی بوده؛ لذا برای تضمین صلح دایمی باید همه (دولت، احزاب، اشخاص ی و طالبان) شریک این امر تحت نظر نهادهای بین المللی باشند تا از نعمت امنیت واقعی و حقیقی مردم افغانستان بهره مند گردند.

در همسایگی ما دو خانواده در اثر شکستن شیشه یک موتر توسط یک طفل جنگ کرده و چون مصدومیت زیاد از هر دو طرف داشند؛ موضوع شان یه سارنوالی رسید، در جمع یک طرف این قضیه یکی از همصنفان دوره مدرسه ام نیز به توقیف خانه افتیده بود. بعد از روز کوشش موفق به دیدن محمداسحاق الکو دادستان کل کشور (به علت این که در یک سفر بودند) همراه با داکتر ظهیرسعادت وکیل مردم ولایت پنجشیر در ولسی جرگه شدیم و هنگام بیان قضیه و خواهش رهایی هر دو طرف (به خواست و ضمانت خانواده های شان) جناب الکو صاحب گفت: در طرف جنوب بر سر شکستن پای یک بزغاله ی که به زمین کسی داخل میشد، چندین تن را بین هم می کشتند و بالآخره هیچ کسی با جنگ غلبه بر یک دیگر نمی یافت؛ در نهایت مجبور به جرگه و مشوره ی قومی میشدند. بعد مردمان خیر کوش منطقه میگفتند کاش در همان اول مرحله تن به فیصله های قومی میدادند تا از این قدر کشت و خون جلوگیری میشد.» در سطح کشور هم این قاعده تجربه شده که بدون صلح ممکن نیست که کسی و حزب بر کسی و جزب دیگری از طریق جنگ پیروز شود.

حال هم سر وقت است، که جلو کشت و خون بیشتر از این گرفته شود و در یک اتفاق و اتحاد از همه بهتر امنیت با هم زندگی با همی داشته باشیم.


در آمد، آمد بهار، بحث ها درمحور تجليل از نوروز اوج گرفته وتجليل وعدم تجليل ازآن كدام درد جامعۀ امروزي ما را مداوا خواهد كرد واگر اين روز تجليل نگردد ويا هم روزهاي ديني ما تجليل ميگردد، چه پيامد خواهند داشت، همه موارد اند كه به كمي دقت ودرون انديشي ديني براي اهل دين، نياز دارد.

درسال هاي اخير تأّكيد زياد بر تجليل از نوروز،  نوروز را از حوزۀ جشن عنعنوي وملي خارج كرده و نزدعام مردم  تقريبا صبغۀ ديني را به خود گرفته است؛ چون: عام مردم معتقد به آن اند، اگر در روز اول نوروز ازچيزهاي خوب، اعم ازلباس، خواراك استفاده نمايند وخورسندي كنند تا اخير سال به همان منوال ازاشياي خوب استفاده كرده وخورسند خواهند بود.

در مورد تجليل از نوروز(اول حمل) ومهرجان (اول ميزان) هيچ نص به خصوص موجود نبوده، عدۀ از علماي امت اسلامي كه به عدم اولويت تجليل از نوروز تأكيد كرده اند؛ البته ظاهراً استناد به حديث زير مي نمايند:
"حدثنا موسى بن إسمعيل حدثنا حماد عن حميد عَنْ أَنَسٍ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - قَالَ : قَدِمَ النَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - الْمَدِينَةَ، وَلَهُمْ يَوْمَانِ يَلْعَبُونَ فِيهِمَا، فَقَالَ: ( مَا هَذَانِ الْيَوْمَانِ)؟ قَالُوا: كُنَّا نَلْعَبُ فِيهِمَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - قَدْ أ َبْدَلَكُمُ اللَّهُ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا: يَوْمَ الْأَضْحَى، وَيَوْمَ الْفِطْرِ. "    
يعني: " موسى فرزند اسماعيل از حماد و حماد از حميد و حميد از انس رضي الله عنه روايت مى كنند كه گفت: زمانى كه پيامبر (ص) وارد مدينه شد ديد كه مردم دو روزى داشتند كه در آن دو مناسبت به بازى مى پرداختند. پيامبر فرمودند: اين چه روزهايى است؟». گفتند: ما در دوران جاهليت در اين دو روز به بازى و سرگرمى مى پرداختيم. پيامبر خدا در پاسخ فرمودند: خداوند دو روز بهترى را جاگزين آنها كرده است، عيد قربان و عيد فطر. "

گرچ حميد فرزند أبى حميد طويل را امام ذهبي(ر) در(سيرالاعلام) ابن حجر(ر) در(هدي الساري وطبقات المدلسين) ، با استناد ازعده محدثين مدلس خوانده اند ودر هرصورت حميد فرزند أبى حميد طويل، به خيرالقرون تعلق دارد وبراي رد روايت مربوط به وي كدام حديث وياعملكرد در زمان وي وبعد ازآن وجود نداشته است؛ انگشت گرفتن اين زماني نويسندگان نوع جسارت وبي حرمتي به خيرالقرون خواهد بود.
عدۀ از طرف داران تجليل ازنوروز، موجوديت تدليس در راوي اين حديث را سبب ضعف حديث خوانده اند؛ البته ميتوان گفت كه احاديث مربوط به مدلسين درحدي آن نيست كه از اعتبار ساقط گردد واحاديث ضعيف در بيان فضايل كدام اشكال ندارد.
عدۀ از نويسيندگان با عدم ذكر نوروز ومهرگان در اين حديث اذعان برآن دارند كه مرام از دو روز ياد شده در حديث  نوروز ومهرگان نبوده؛ بلكه شارحين حديث نوروز ومهرگان را مراد گرفته اند.

به عقيده تعدادي ازمؤرخين جشن نوروز به قبل از پنج هزار سال ميرسد (قدامت تاريخي آن به هزارها سال قبل ازطلوع خورشيد اسلام بوده) ونسبت به اين كه برپايه علوم رياضي، دانش فلكي وتجربه علمي كه برمبناي نيازهاي طبعي وبرخاسته ازاوضاع وشرايط كشاورزي ودامپروري در منطقه وجهان استوار بوده، ازسوي ملت ها وتمدنهاي مختلف تجليل ميگردد.
تجليل پيوستۀ نوروز با اشتراك امراي اسلامي بعد از صدر اسلام، در كشورهاي مختلف وستودن شاعران مسلمان درسروده هاي شان دلايل ديگريست كه طرف داران تجليل نوروز عنوان كرده وحتي عنوان عموم بلوا» را برش، اطلاق مي نمايند. ودرعين حال مخالفت ازتجليل نوروز را عناد وكاربرد غرض آلود عرب ها ميخوانند.
عدۀ هم بروز خرافات وافسانه را در تجليل نوروز عمل پيروان اديان مختلف قلمداد كرده وتبرۀ نوروز را از خرافات، مي نمايند.
آنعده علماي امت اسلامي كه طرفدار كراهيت وعدم اولويت تجليل از نوروز اند،‌ كراهيت وعدم اولويت تجليل از نوروز براي مسلمانان از اوحاديث ديگر نيز مستنبط مي گردد:
(1) " ليس منا من تشبه بغيرنا"
ترجمه: ازمانيست كسي كه [خود را ] شبيه به غيرما نمايد.
(2) " مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ "  
ترجمه: كسي كه[خود را ] شبيه قومي نمايد وي از[جمع] همان قوم است.

شارحين احاديث به اتفاق ازشباهت ها وهمگوني ها به غير مسلمانان، در شرح اين احاديث، امت اسلامي را هشدار داده اند.
پيغمبر(ص) درحديث آتي مسلمانان را درسه وقت ازعبادت منع نموده وعلت آن را در يك حديث متفق عليه كه ازعبدالله بن عمر(رض) روايت است، اجتناب از شباهت با شيطان پرستان، بيان كرده است.

وعن عقبة بن عامر قال ثلاث ساعات كان رسول الله صلي الله وعليه وسلم ينهانا ان يصلي فيهن اونقبرفيهن موتانا حين تطلع الشمس بازغة حتي ترتفع وحين يقوم قائم الظهيرة حتي تميل الشمس وحين تضيف الشمس للغروب حتي تغرب.

 (ص 94 مشكاة المصباح، طبع رشيديه دهلي.)

ازعقبه بن عامرروايت است كه گفت، درسه ساعت رسول الله(ص) ما را از نمازگذاري ودفن ميت منع فرمودند، هنگام طلوع آفتاب تا آنكه مقدار بلند شود وهنگام قرارگرفتن آفتاب درخط استواء تا كه ميلان درسيرآفتاب ديده شود وهنگامي كه آفتاب نزديك به غروب باشد تا آنكه غروب گردد.

براي معلومات واندوختن آگاهي بيشتر علاقمندان وخوانندگان، تذكر نكات آتي ضروري مي باشد:

·                      عدۀ از طرف داران تجليل ازنوروز، حديثي را كه درمورد منع تجليل از روزهاي خوشي دوره جاهليت آمده است، به آنهم كه مردم هاي خيرالقرون آن را دست بدست به بعد خود رسانيده اند، نقد نموده وبه آن حديث به ديده شك مي نيگرد. درحاليكه تجليل از روزهاي نوروز ومهرگان درعهد منصور عباسي را دليل بر بهتريت وتجويز تجليل نوروز در پهلو وحزاي اعياد اسلامي مي خواند. اين طرز ديد معرضانه بوده وبرداشت يك محقق وپژو هشگر واقع بين نميتواند باشد.  

·                      بالفرض والتقدير دو روزي كه در حديث انس بن مالك(رض) بيان شده، ايام مربوط به عرب بوده باشد ونوروز ومهرگان نه،‌ پس در جاي كه پيغمبر(ص) بديل بهتر ايام تجليل مربوط به خدا شناسان(مشركين عرب) را ارائه مي نمايد، ايام تجليل آتش پرستاني را كه از خدا هيچ شناخت نداشته اند، تجويز ميدادند؟  

·                      عيد به مفهوم دينى آن پيوندى ناگسستنى با عبادت و نيايش دارد. لذا عيدهاي اسلامي به دو دسته تقسيم ميشود: 1- عيدزماني؛ چون: عيدفطر وقربان 2- وعيدمكاني، اماكن كه به حكم شرع مسلمانان درآن اجتماع ميكنند؛ چون: عرفات، مزدلفه، ميني ومساجد.

ازطرفي هم تجليل از اول ماه حمل وماه ميزان عبارت از اعياد وروزهاي خوشي وعبادتي آتش پرستان وغيره به شهادت تاريخ است.

·                      بعضي ازمعتقدات حكماي غيرمسلمان؛ چون: زردشت كه معتقد به، پندارنيك، گفتارنيك وكردارنيك بود، دراسلام بيستردارد. گرچه حدس ميتوان زد كه كارها وديدگاهاي ستوده شده ومثبت مربوط به حكما غيرمسلمان برگرفته از اديان الهي ماقبل شان بوده كه دراسلام پذيرفته شده وباقي اوامر مربوط به ايشان كه به فطرت انساني همگون نبوده مردود ومورد مذمت قرار گرفته است.
اما درمورد عدم برگزاري جشن هاي كه منافع ديني واخروي نداشته باشد، احاديث كه قبلاً تذكريافت كافي است.

·                      اگر با مقايسه پيامد اعياد اسلامي وغيرآن، كمي دقت نمائيم بهتريت كه درحديث آمده است، درك خواهيم كرد؛ زيرا در اعياد اسلامي ما مأمور به نيت خالصاً لله دراجراي مراسم مربوطه هستيم ودرضمن با اعطاي صدقۀ فطر وتقسيم گوشت قرباني وصدقات كمك اقتصادي به فقرا، صورت ميگيرد.
برعكس برگزاري تجليل ازروزهاي كه در اسلام ثابت نيست، نه تنها ازلحاظ ديني مفيد نه؛ بلكه باضياع وقت كه مصرف هاي بيهوده وگزاف را ازبعد اقتصادي ودنيوي به همراه دارد، ازيك طرف مفيديت آن از هيچ بعدي محسوس نبوده وازطرف ديگربيهوده وگزاف مصرفي در اسلام مذمت شده است.

·                      بسا معتقدات وعملكردهاي وجود دارد كه دربين ملت هاي مختلف دنيا بستر دارد وملت شمولي آن دليل تجويز وبهتريت انجام آن براعياد اسلامي، نمي باشد.  

·                      درصورتي كه تجليل ازنوروز صرف اظهار خوشي براي استقبال ازآغاز طبعيت سال باشد، تفريح هاي دسته جمعي زمستاني وتابستاني كه براي سرگرمي باشد وتجليل ازمناسبت هاي ملي وروز تولد خود ويا شخصي ديگر وبرگزاري محافل ازاين قبيل، در صورتي كه مسبب وممد گنه ومعصيت نباشد با عبادت كدام ارتباط ندارد؛ اما عدم برگزاري موارد ياد شده بهتر واولا مي باشد.

·                      دراخير بايد گفت كه مامسلمانان به ويژه ما افغانها ازبحث درمورد تجليل ازنوروز به بحث در محورهاي؛ چون: ملت شدن، رشداقتصادي وحفظ سرحدات ازتوريد وقاچاق اسلحه ومواد مخدر وبالآخره كار روي طرح استراتيژي سياسي و. ضرورت مبرم داريم.  

درمحورهاي كه بحث براي مردم عوام مفيد تمام نشود، ازيك طرف اضرار بيشتر را به اين طيف جامعه وارد خواهد كرد وازسوي ديگر، ايجاد اين گونه سرگيچي براي عام مردم دركشورهاي اسلامي عملكرد است كه بيشتر به نفع نامسلمانان وبخصوص يهودان درمنطقه تمام خواهد شد.


مأموریت پنهان ومسئولیت منطقوی:

به تعقیب نقش زمین شدن برج های آسمان خراش نیویارک، دولت امریکا خریطۀ حمله به پایگاهای القاعده درجهان را طرحه ریزی کرده ودرقدم اول- به علت حضورزنده این گروه درافغانستان- اذهان جهانیان وبه خصوص کشورهای غربی را معطوف به حمله علیه افغانستان نمود، درحالی که مسئولیت رهبری وانسجام حمله به افغانستان را کشور امریکا مستقیماً بدوش گرفته وهجوم نظامی علیه کابل و ولایات تحت قیمومیت قدرت مثلث، پاکستان + القاعده + طالب نمایان افغانی، را آغاز کردند.

درآوان نخستین هجوم امریکا به افغانستان گلیم حکومت مثلث دراین کشورازبیخ وبن برچیده شد؛ چون: حرکت بنام طالبان زادۀ تلاشهای دستگاه استخباراتی(آی اس آی)کشور پاکستان بودند؛ لذا به فرار گروهی وفردی خود به آن کشور ادامه دادند وبه خواست دستگاه متذکره درصدد اساس گذاری لانه های جدید وپنهانی خویش درآن کشور گردیدند.

اساس گذاری مجدد لانه های مخفی این قدرت مثلث درکشورپاکستان البته تحت نام طالبان پاکستانی وافغانی تحت رهبری وادارۀ دستگاه استخباراتی(آی اس آی) پاکستان به منظورفریب جامعه جهانی، تا اینکه برای جامعه جهانی وانمود کند که حضور ونیرومندی طالبان درپاکستان وافغانستان دردسر وچالش بزرگی برای پاکستان نیز بوده وازسوی دیگر پیشینۀ دیدگاهای آی اس آی» وانمود میکند که تداوم جنگ درافغانستان یگانه کاربردی برای ادامۀ نفوذ مؤثر پاکستان در منطقه است.

چندین مرتبه گزارش های در رابط به موجودیت پایگاه های این گروه در مرزهای پیوست آن کشور به افغانستان ازسوی نیروهای خارجی به نشر رسید ومراکز یاد شده آنان نیزمورد حمله نیروهای بین الملل مستقر در افغانستان قرارگرفت.

گزارش های در مورد موجودیت پایگاه ها ومراکز آموزشی طالبان در ایران نیز به نشر رسیده، این همه نمایانگر این است که ایران وپاکستان» خواسته ونا خواسته شکار اهداف شوم ماسونیت یهودی ومستشرقین وتنصیر گردیده اند.

باج ستانی وغیر اخلاقی بودن ت همسایه ها:

 پاکستان به بهانۀ مبارزه علیه قدرت مثلث، پاکستان + القاعده + طالبان افغانی، که گویا بیشتر از پیش در منطقه واین دوکشور نیرومندتر گردیده اند، مؤفق به باج وفن ستانی ازجامعه غرب وبه خصوص امریکا، در دهه حکومت آقای کرزی، گردید.

این اقدام پاکستان یک اقدام جدید نه؛ بلکه دردوران جهاد مردم افغانستان نیز به بهانه های مختلف وبه ویژه بنام کمک به مهاجرین ومجاهدین افغانستان وکشمیر کمک های را دریافت میکرد.

ت گذاران پاکستانی وایران از زمره یون اند، نه اینکه معتقد به غیراخلاقی بودن ت وتوجیه حربه ها وعملکرد های غیراخلاقی هستند؛ بلکه این همه را چون: انتحار » نقاب اسلامی داده وبه کمک علما و های خویش، آگاهانه ونا آگاهانه؛ مانند: راهبان یهودی ونصرانی میخواهند اعمال متذکره را با توجیه وتفسیر دینی » در زمره عبادات مسلمانان جهان، داخل نمایند.

این عملکرد پاکستان وایران از یک طرف مأموریت این دو همسایه را - ازطرف یهود ونصرانی ها - در زمینۀ خشن جلوه دادن چهرۀ دین اسلام در سطح جهان واز سوی دیگر قطع وقلم کردن فکری مسلمانان را، از میان خود مسلمانان، نشان میدهد.

هر مسلمان مسئولیت ایمانی دارد تا چهرۀ اصلی این دو غول گماشته شده را فاش وکشور های اسلامی ومنطقه مسئولیت دارند، تا مأموریت پاکستان وایران را در زمینۀ یاد شده درک نمایند؛ مگر بتوانند خود را از افتیدن به ورطۀ تباهی که افغانستان از آن ناحیه آسیب پذیر گردیده است، نجات دهند.

مسئولیت فرا منطقوی:

برخی ازمسلمانان منطقه وجهان با نگرش ظاهری، عملکرد پاکستان وایران را در زمینۀ مبارزه مردم افغانستان علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق وتجهیز وحمایت پدیدار وپنهانی پاکستان از حکومت منسوب به طالبان، در افغانستان را، نه اینکه می ستایند؛ بلکه با تشویق عمال آی اس آی» در خفأ به کمک مالی حرکت بنام طالبان شتافته وخود را در این کار مصیب ثواب میخوانند.

این در حالیست که همه خوش بینان این حرکت منحوث آگاهانه ونا آگاهانه شکار نیت شوم یهودی ها ونصرانی ها - که ایجاد بی ثباتی در کشورها ومناطق جهان هست - از طریق مأموریت پاکستان وایران، گردیده اند.

حالا رسوائی مأموریت همسایه های ما در زمینۀ خشن جلوه دادن چهرۀ دین اسلام وقطع وقلم نمودن فکری مسلمانان تحت نام وشعار مذهب ازمیان مسلمانان، پدیدار شده وبه بحث وتفسیر در مورد نیاز دیده نمیشود.

بالفرض اگر در میان مردم جهان که به وسایل اطلاعات جمعی دست رسی دارند، نظر سنجی به راه افتد 80% آنان از مأموریت پاکستان و ایران در زمینۀ هراس افگنی وحمایت از تروریزم در منطقه وجهان، نام خواهند برد.

 

دولت پاکستان وایران که ادعای مسلمانی دارند، طبق فرمودۀ خداوند(ج) : إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (10) سورةالحجر» - که همه مسلمانان را برادر دینی همدیگر خوانده ومکلف به مداخله صلح جویانه درمورد حل اختلاف بین افراد مسلمان نموده است- چرا مداخله صلح جویانۀ صادقانه بین رهبران مجاهدین افغانستان نکردند؟ تا امروز اضرار نزاع واختلاف رهبران مجاهدین، دامن گیر افغانستان و سایر جوامع دنیا، نمی گردید.

درصورتی موجودیت نزاع بین دوگروه مسلمان، خداوند(ج) هرمسلمان را مسئول ومکلف به صلح خواهی ازطریق نصیحت ودور نمودن اسباب خلاف بین آنها، توام باعدل وانصاف گردانیده  وهرگونه کوتاهی در زمینه، سرپیچی از این امرالهی(ج) خواهد بود:وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (9)الحجر»

برعکس فرمان الهی(ج) هریک از حکومت های اسلام نمای این دو همسایۀ ما به تعدد احزاب خرد وکوچک وتفرقه گرائی بنام های مختلف چون: حزب، قوم، مذهب، وسمت، به منظور استعمال یک گروه علیه دیگر وبهره جوئی بهتر از وضعیت متفرق کشور ما به نفع شان در افغانستان، بدترازهمه تهیه وسائل نظامی ولوژستیکی برای محالفین دولت مجاهدین ودولت فعلی، دست یازیدند.

با پیروزی مجاهدین علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق وحکومت دست نشاندۀ آن در کابل، علی الرغم آن که ازتجهیز اسباب مخالفت احزاب وگروهای مختلف، نه این که دریغ نکردند؛ بلکه از یک طرف کشورهای دیگری اسلامی وتجار ملی وبین المللی آنها را از طرق مختلف به تجهیزپنهانی اینگروه ها» تشویق کرده واز سوی دیگر کشت، قاچاق  واستفادۀ مواد مخدر را جهت تمویل آن گروه ها» وتأمین زمینه هرچه بهتر وبیشتر بهره برداری به نفع خودشان، ترویج نمودند.

فعالیت های مخربانه همسایه های یاد شدۀ ما در مقایسه به یکدیگر مخرب تر از همدیگر اند؛ زیرا اگر دولت پاکستان با ذهنیت انتحار وحمله های هراس افگنانه، جهت قتل عام وفردی مردم وملت ما اشخاصی را تربیه، تولید کرده ومی فرستد، دولت ایران نیز بابی توجه درقبال حفظ روان سالم عامه مردم ویا عمداً وبه طور سیستماتیک جوانان وافراد جامعۀ ما را به استفاده از مواد مخدر واداشته وبا همین مرض مزمن ومهلک به کشورما، بر میگرداند.

پاکستان اگر به حذف وترور فزیکی ما می پردازد، ایران نیز از خذف وذوب فکر سالم وتوانمندی جوانان ما از طریق ترویج اعتیاد، دریغ نمی ورزد.

فعالیت های هر دو کشور همسایۀ ما مستقیم وغیر مستقیم تحت چتراهداف شوم ماسونیت یهودی بوده که در اصل حکومت پنهانی جهان ودنیا خود را میخوانند؛ زیرا که استراتیژی تفرقه بانداز وحکومت کن، اصلا پلان طویل المدت ماسونیت یهودی است.

نخستین هسته گذاریها به منظور تطبیق پلانهای ماسونیت یهودی در کشورهای مختلف با رنگ وبوی واسباب مختلف؛ چون: به انحراف کشیدن رسم ورواج دینی وعنعنوی، توسط اتباع آن کشورها باکمک ماسونیت، تحت نقاب منافع جمعی وگروهی اساس گذاشته میشود.

 ادامه دارد . .


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تناسب اندام پرسش مهر 1398